با ورزش دشمنیها را از میان برداریم
- تهیه و تنظیم: محمدی
تربیت بدنی و ورزش یکی از پرجاذبهترین و پرمخاطبترین عرصههای اجتماعی و حتا در این اواخر فرهنگی و اقتصادی معاصر است. رویدادهای ورزشی مهم مانند مسابقات المپیک، جام جهانی فوتبال، مسابقات درونقارهای و… به حدی مورد توجه همه ملتهای جهان قرار میگیرد که در زمان برگزاری این رویدادهای ورزشی، اخبار مهم اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تحت تاثیر رونق اخبار ورزشی کمرنگ میشوند. رادیو و تلویزیونهای متعددی در سراسر جهان، که مخاطبان بسیار زیادی نیز دارند، صرفا به انتشار رویدادها و اخبار لحظهبهلحظه این مسابقات میپردازند و میلیونها بیننده و شنونده هم در سراسر جهان این اخبار را با اشتیاق توام با نگرانی و اضطراب تعقیب میکنند. در افغانستان، ورزش اما قصه پرغصهای داشته است. از طرفی جامعه قدرت ورزش را برای اتحاد ملی در مسابقاتی مثل تکواندو، فوتبال و کریکت دیده است. منتها رشد این ورزشها هم رو به افول بوده است. این روزها عدهای از ورزشکاران، خیمهای برای اعتراض افراشتهاند و هیاهو و جنجال در ورزش کشور روبه فزونی است.
محمد آهنگران، عضو سابق تیم ملی تکواندو و صاحب چندین مدال بینالمللی، کسی است که سالها با ورزش دمخور بوده است. او جدا از ورزش، فارغالتحصیل روابط بینالملل است و سالها بعد از مصدوم شدن و خداحافظی از ورزش قهرمانی بهعنوان خبرنگار و مدیر مسوول در مطبوعات افغانستان فعال بوده است. وضعیت ورزش افغانستان را با او به بحث گرفتهایم. امیدواریم این بحث فتح بابی شود برای سخن گفتن باقی کارشناسان و علاقهمندان این عرصه پرطرفدار.
پرسش: وضعیت ورزش افغانستان در این روزها، خیلی آرام نیست، شاهد اعتراض و اعتصاب گروهی از ورزشکاران هستیم و از طرفی، تنها مدالآور المپیکی افغانستان، به رسم اعتراض افغانستان را ترک کرده است. ریاست تربیت بدنی افغانستان برکنار شده است و از این نوع خبرها، شما این اتفاقات را چطور ارزیابی میکنید؟
پاسخ: چنانکه شما گفتید، اوضاع ورزشی مملکت خیلی بههمریخته است. برای داشتن یک چشمانداز درستتر باید کمی به سالهای قبل برگشت. متاسفانه از ابتدا برای ورزش ساختار منظم و مناسبی در دولت در نظر گرفته نشد. کمبود بودجه، امکانات، عدم شناخت مسوولین از اهمیت و ساختار ورزش از سویی و مدیریت افراد غیرمسلکی از سوی دیگر باعث عدم ساختارسازی و طبیعتا عدم پیشرفت ورزش افغانستان در طی این سالها شد. صاحبان قدرت ورزش را هم مثل باقی مناصب دولتی تنها یک منصب برای تقسیم شدن میدیدند و هر کدام از مدعیان قدرت به سهم خویش، آدمهای نظامی و کلا غیرمسلکی را برای مناصب ورزشی پیشنهاد میکردند.
مشکل بعدی، مافیایی شدن ورزش است. مثلا در محیطهای ورزشی، بیشتر از فکر برای پیشرفت، اندیشه زدن و مانع تراشی رواج داشت. کشته شدن یک ورزشکار و همین طور زخمی شدن یک ورزشکار دیگر در حین تمرین مثالهای روشنی است.
این بیانگر این بود که کسانیکه در راس ورزش بودند، نتوانستند روحیه ورزشی و پهلوانی را در این عرصه، نهادینه کنند. اینها نمیدانستند که ورزش، فضای صلح و پهلوانی و جوانمردی است نه عرصه جنگ. این دوستان همان فضای ناشی از نزاعهای سیاسی نظامی بین خودشان را به نحوی حتا وارد ورزش هم کردند. بحث بعدی، ازدیاد رشتههای ورزشی است که نسبت به زمان، برای ایجاد آنها کمی زود بود. مثلا برای کشوری که کمترین بودجه را در ورزش دارد، داشتن پنجاه فدراسیون لازم دیده نمیشود و این موضوع میرساند که در امور انکشافی ورزش بیشتر از اینکه به کیفیت ورزشهای رایج پرداخته شود، کمیت فدراسیونهای ورزشی مد نظر گرفته شده است.
در اواخر هم که یک ریاست جدید ایجاد شد به نام کمیته ملی المپیک. ایجاد این ریاست در راستای حرفهای شدن ورزش در افغانستان میتوانست گام مثبتی برای ورزشهای المپیکی باشد اما بر عکس ایجاد این ریاست باعث بروز بحران میان دو اداره ورزش گردید.
ریاست تربیت بدنی کارویژههای خاص خود را دارد و ریاست کمیته ملی المپیک نیز کار ویژههای خاص خود را دارا است.
بهصورت مختصر در مورد کار ویژههای تربیت بدنی طبق اطلاعاتی که از ورزش منطقه میتوان برداشت نمود، سلامت جامعه را بر عهده دارد. بهطور مثال ترویج ورزشهای همگانی که برای صحت جامعه کمک میتواند این ریاست فاقد برنامهریزی بوده و از سویی با نهادهای همکار مانند مکاتب و مراکز تفریحی هیچگونه رابطه کاری تا هنوز برقرار نکرده است.
اما از آنجایی که ریاست کمیته ملی المپیک یک نهاد تازه تاسیس است، توقع میرود که مبنای این ریاست براساس نیازهای ورزشهای المپیکی طرح و ایجاد شود اما کشیده شدن این ریاست به مسایل حاشیهای و برخورد سلیقهای به ورزش از سوی دو نهاد باعث شده است که از اصل کار، که طرح برنامه است، بازماند و از سویی تعدادی از ورزشکاران نیز به کنشهای سیاسی وادار شدهاند.
مشکل بعدی، مافیایی شدن ورزش است. مثلا در محیطهای ورزشی، بیشتر از فکر برای پیشرفت، اندیشه زدن و مانع تراشی رواج داشت. کشته شدن یک ورزشکار و همین طور زخمی شدن یک ورزشکار دیگر در حین تمرین مثالهای روشنی است.
این بیانگر این بود که کسانیکه در راس ورزش بودند، نتوانستند روحیه ورزشی و پهلوانی را در این عرصه، نهادینه کنند. اینها نمیدانستند که ورزش، فضای صلح و پهلوانی و جوانمردی است نه عرصه جنگ. این دوستان همان فضای ناشی از نزاعهای سیاسی نظامی بین خودشان را به نحوی حتا وارد ورزش هم کردند. بحث بعدی، ازدیاد رشتههای ورزشی است که نسبت به زمان، برای ایجاد آنها کمی زود بود. مثلا برای کشوری که کمترین بودجه را در ورزش دارد، داشتن پنجاه فدراسیون لازم دیده نمیشود و این موضوع میرساند که در امور انکشافی ورزش بیشتر از اینکه به کیفیت ورزشهای رایج پرداخته شود، کمیت فدراسیونهای ورزشی مد نظر گرفته شده است.
در اواخر هم که یک ریاست جدید ایجاد شد به نام کمیته ملی المپیک. ایجاد این ریاست در راستای حرفهای شدن ورزش در افغانستان میتوانست گام مثبتی برای ورزشهای المپیکی باشد اما بر عکس ایجاد این ریاست باعث بروز بحران میان دو اداره ورزش گردید.
ریاست تربیت بدنی کارویژههای خاص خود را دارد و ریاست کمیته ملی المپیک نیز کار ویژههای خاص خود را دارا است.
بهصورت مختصر در مورد کار ویژههای تربیت بدنی طبق اطلاعاتی که از ورزش منطقه میتوان برداشت نمود، سلامت جامعه را بر عهده دارد. بهطور مثال ترویج ورزشهای همگانی که برای صحت جامعه کمک میتواند این ریاست فاقد برنامهریزی بوده و از سویی با نهادهای همکار مانند مکاتب و مراکز تفریحی هیچگونه رابطه کاری تا هنوز برقرار نکرده است.
اما از آنجایی که ریاست کمیته ملی المپیک یک نهاد تازه تاسیس است، توقع میرود که مبنای این ریاست براساس نیازهای ورزشهای المپیکی طرح و ایجاد شود اما کشیده شدن این ریاست به مسایل حاشیهای و برخورد سلیقهای به ورزش از سوی دو نهاد باعث شده است که از اصل کار، که طرح برنامه است، بازماند و از سویی تعدادی از ورزشکاران نیز به کنشهای سیاسی وادار شدهاند.
پرسش: درباره قصه روحالله نیکپا چطور؟ شما سالها همکار و همباشگاهی و دوست او بودهاید، از طرفی فدراسیون تکواندو را از نزدیک میشناسید و از قهرمانهای همین رشته هم بودهاید، اصل داعیه نیکپا چیست؟
پاسخ: در یک کلمه تبعیض نسبت به روحالله نیکپا صورت گرفته است.
سوال مهمی است اما نیاز به کمی پیشینه دارد و از سویی تکواندو تنها رشته المپیکی است که مدالآور این ورزش در طول تاریخ ورزش برای افغانستان روحالله نیکپا بوده است. اینکه نیکپا و دستآورد او برای ملت افغانستان چقدر دارای اهمیت است را تمام مردم افغانستان از نزدیک حس کردند و درک نمودند اما یک سوال اساسی برای تمام دولت افغانستان مطرح است که این سوال روحالله نیکپا است.
سوال اینگونه عنوان میشود که سهمیه المپیک در پیکارهای کسب سهمیه را با توانایی خود به دست آورد و در آن روزگاز روحالله اولین ورزشکار بود که توانسته بود این سهمیه را کسب کند و بعد از گرفتن سهمیه المپیک تمرین تنها راه رسیدن به پیروزی در المپیک بود و روحالله در شرایط اقتصادی خوبی به سر نمیبرد و در پهلوی تمرین و کار تنها راه تغذیه روحالله بود اما تمام اینها او را به اندازهای خسته نکرد که این جفا او را خسته نمود و جفا این بود که حق حمل بیرق سه رنگ زیبای کشور ما افغانستان بود. او همچنان نا امید نشد و به لطف خدا و دعای ملت افغانستان توانست مدال المپیک را برای اولین بار در طول تاریخ کشور بهدست آورد و خوشی را به مردم هدیه کند و مردم او را دوست بدارند. این مدال از المپیک ۲۰۰۸ بود و اما المپیک بعدی و باز همین قصه و همین جفا تکرار شد و در بازیهای جهانی باز این جفا اتفاق افتاد. حالا سوال این است که حمل بیرق سه رنگ افغانستان برای روحالله نیکپا چرا داده نشد؟
این سوال را با چه چیزی جز تبعیض آشکار در ورزش افغانستان میتوان جواب داد.
سوال مهمی است اما نیاز به کمی پیشینه دارد و از سویی تکواندو تنها رشته المپیکی است که مدالآور این ورزش در طول تاریخ ورزش برای افغانستان روحالله نیکپا بوده است. اینکه نیکپا و دستآورد او برای ملت افغانستان چقدر دارای اهمیت است را تمام مردم افغانستان از نزدیک حس کردند و درک نمودند اما یک سوال اساسی برای تمام دولت افغانستان مطرح است که این سوال روحالله نیکپا است.
سوال اینگونه عنوان میشود که سهمیه المپیک در پیکارهای کسب سهمیه را با توانایی خود به دست آورد و در آن روزگاز روحالله اولین ورزشکار بود که توانسته بود این سهمیه را کسب کند و بعد از گرفتن سهمیه المپیک تمرین تنها راه رسیدن به پیروزی در المپیک بود و روحالله در شرایط اقتصادی خوبی به سر نمیبرد و در پهلوی تمرین و کار تنها راه تغذیه روحالله بود اما تمام اینها او را به اندازهای خسته نکرد که این جفا او را خسته نمود و جفا این بود که حق حمل بیرق سه رنگ زیبای کشور ما افغانستان بود. او همچنان نا امید نشد و به لطف خدا و دعای ملت افغانستان توانست مدال المپیک را برای اولین بار در طول تاریخ کشور بهدست آورد و خوشی را به مردم هدیه کند و مردم او را دوست بدارند. این مدال از المپیک ۲۰۰۸ بود و اما المپیک بعدی و باز همین قصه و همین جفا تکرار شد و در بازیهای جهانی باز این جفا اتفاق افتاد. حالا سوال این است که حمل بیرق سه رنگ افغانستان برای روحالله نیکپا چرا داده نشد؟
این سوال را با چه چیزی جز تبعیض آشکار در ورزش افغانستان میتوان جواب داد.
پرسش: برای توسعه ورزشهای همگانی چه اقداماتی در افغانستان میشود انجام داد؟
پاسخ: توسعه ورزشهای همگانی نیاز به طرحهای بلندمدت دارد و طرحهای بلندمدت در راستای اجرایی شدن نیاز به مسوولیتپذیری. اما هر کسی که به ریاست تربیت بدنی آمده است، به نوعی درگیر مسایلی شده است که نیاز ورزش افغانستان نبوده است. نیازمندی ورزش افغانستان قبل از اجرایی شدن بیشتر به طرح و برنامه است تا طرح مشخص برای ورزش افغانستان بهخصوص ورزشهای همگانی برنامهریزی شود. این نیاز روز جامعه افغانستان است زیرا ورزش نقطه مقابل مواد مخدر است و باعث سلامت همگانی و کاهش مرگومیرهای ناگهانی و بیماری و همچنین خیلی آفتهای دیگر میشود. ترویج ورزشهای همگانی برای پیشگیری از بیماری میتواند موثر واقع شود. استراتژی ملی ورزش باید با مشارکت نخبگان و پیشکسوتان و محققان عرصه ورزش همچنان جامعهشناسان طراحی شود.
طرح ورزشهای همگانی نیازمند همکاری نهادهای همکار مانند وزارت معارف، وزارت امور داخله، وزارت مبارزه علیه مواد مخدر، وزارت شهرسازی و همچنان وزارت تحصیلات عالی و شهرداری میباشد که در این راستا با هم همکار بوده و هر یک از این نهادها در راستای اجرایی شدن این طرح کارهای دوامدار کنند. مثلا در کشورهای توسعهیافته، از دوره خردسالی و بعد مکتب به این مقوله پرداخته میشود. دولت با همکاری بخش خصوصی و همکاران بینالمللیاش میتواند در ایجاد زیرساختها و اماکن ورزشی زمینهساز شود.
طرح ورزشهای همگانی نیازمند همکاری نهادهای همکار مانند وزارت معارف، وزارت امور داخله، وزارت مبارزه علیه مواد مخدر، وزارت شهرسازی و همچنان وزارت تحصیلات عالی و شهرداری میباشد که در این راستا با هم همکار بوده و هر یک از این نهادها در راستای اجرایی شدن این طرح کارهای دوامدار کنند. مثلا در کشورهای توسعهیافته، از دوره خردسالی و بعد مکتب به این مقوله پرداخته میشود. دولت با همکاری بخش خصوصی و همکاران بینالمللیاش میتواند در ایجاد زیرساختها و اماکن ورزشی زمینهساز شود.
پرسش: ورزشهای سنتی افغانستان، مثل پهلوانی، بزکشی و نیزهزنی و از این قبیل در افغانستان طرفدران فراوانی دارند، به نظر شما چطور ما میتوانیم از ظرفیت این ورزشها برای ورزش قهرمانی استفاده کنیم؟
پاسخ: تمام ورزشهای سنتی ریشههایی برای ورزشهای حرفهایتر میتواند باشد. ورزشهای سنتی افغانستان در سالیان گذشته مورد توجه جدی قرار نگرفته است اما با استفاده مناسب میتوان میان ورزشهای سنتی و المپیکی نوعی ارتباط برقرار نمود که این افدام از سویی میتواند باعث کشف استعدادهای ورزش قهرمانی گردد و از سویی چهره ورزشهای سنتی را زنده نگه دارد. بهطور مثال اسبدوانی یکی از رشتههای ورزشی است که میتواند با رشته بزکشی پیوند بر قرار کند و استعدادهای اسبسوار را از این ورزش کشف نموده و به ورزشهای مدرنتر و یا قهرمانسازی در این رشته معرفی کند و از سویی ورزش پهلوانی را میتوان با کشتی که یکی از رشتههای مهم المپیکی است پیوند زد و در راستای کشف استعدادهای این رشته و قهرمانسازی این رشته پرداخت. همین حالا برای هر مسابقه بزکشی یا پهلوانی هزاران آدم جمع میشوند. طبیعتا با مدرنسازی و فراهم ساختن امکانات برای این ورزشها میتوان آن را وجهه جهانیتر هم داد.
در کل دولت افغانستان و اداره ورزش افغانستان برای موفقیت در راستای ورزشهای قهرمانی و المپیکی به چند رشته محدود المپیکی سرمایهگذاریهای خود را متمرکز نموده است.
در کل دولت افغانستان و اداره ورزش افغانستان برای موفقیت در راستای ورزشهای قهرمانی و المپیکی به چند رشته محدود المپیکی سرمایهگذاریهای خود را متمرکز نموده است.
پرسش: آقای آهنگران! چطور میشود برای ورزش در افغانستان یک استراتژی ملی ساخت و از ظرفیتهای آن استفاده کرد؟
تدوین استراتژی ورزشی بهخصوص در کشور ما، میتواند به بهبود وضعیت امنیتی و ایجاد وحدت ملی کمک کند. قهرمانهای ملی ورزشی میتواند به راحتی جایگزین قهرمانهای قومی و منطقهای شوند. قهرمانهای ورزشی چنانکه در باقی کشورها اتفاق افتاده، میتواند سهم زیادی در از بین بردن شکافهای قومی و سیاسی بازی کنند. مثلا امروز در اسپانیا شکاف سیاسی عمیق بین کاتالانها و پایتخت به مدد تیمهای ورزشی در حال کمرنگ شدن و مانع جدایی است. در ساحل عاج، یک قهرمان ورزشی مثل دیدر دروگبا باعث اتحاد دو منطقه متخاصم شمال و جنوب شد. دو منطقهای که سالها با هم جنگهای خونین داشتند، اما با ایفای نقش یک چهره ورزشی متحد شدند. دروگبا که از مردم شمال بود، جایزهاش را به جنوب برد و تیم ملی را برای اولینبار در جنوب بازی داد و این باعث شد دو گروه با هم گریه کنند و هم دیگر را در آغوش بگیرند.
در افغانستان هم، تیم تکواندو با قهرمانیهایی که به دستآورد، باعث ایجاد همدلی بسیاری شد. همانطور که قهرمانی تیم فوتبال در جنوب آسیا همه افغانها را متحد کرد. با تدوین یک استراتژی تیم پرافتخار کریکت ما هم میتواند خیلی نقش زیاد بازی کند. و همین طور باقی عرصهها.
در افغانستان هم، تیم تکواندو با قهرمانیهایی که به دستآورد، باعث ایجاد همدلی بسیاری شد. همانطور که قهرمانی تیم فوتبال در جنوب آسیا همه افغانها را متحد کرد. با تدوین یک استراتژی تیم پرافتخار کریکت ما هم میتواند خیلی نقش زیاد بازی کند. و همین طور باقی عرصهها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر