۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

فاجعه جلریز توطیه یا واقعیت؟




فاجعه جلریز توطیه یا واقعیت؟


شهدای جلریز
«این ناآرامی‌ها دو روز قبل از شهادت شهدای جلریز در نطق رسمی اشرف غنی در مورد حل منازعات کوچی و مردم هزاره به‌وضوح دیده شد. او همان روزی که گفت فرهنگ گروگان‌گیری برایم قابل‌تحمل نیست، بی‌رحمانه‌ترین نقشه نسل کوشی هزاره را در لفافه تشکیل هیات آشتی میان کوچی و هزاره به والی میدان وردک ابلاغ کرد. نقش والی میدان وردک چه بود؟ شرح وظایف این والی فاسد، طبق دستور غنی، هماهنگی بین کوچی‌های برگشته از بهسود، نیروهای امنیتی دولت وحشت ملی، طالبان و پشتون‌های محل برای حمله به جوانان هزاره بود که در جلریز برای امنیت مردم خدمت می‌کردند.»




فاجعه غم‌انگیز جلریز یا صدای سهمگین نسل‌کشی، معلول توطیه شیطانی دو به‌اضافه یک، یعنی غنی، عبدالله و حیات‌الله حیات بی‌حیا والی میدان وردک بود. این‌ها فجیعانه‌ترین جنایتی را طراحی کردند تا بار دیگر تاریخ افغانستان شاهد تداوم مظلوم‌کشی از سوی خلف ناپاک عبدالرحمانی بوده باشد. اشرف غنی، که ازاین‌پس نام رییس جمهوری بر آن توهین بر دولت و حکومت است، چند روز قبل از وقوع حادثه نسل‌کشی در جلریز ماهیت جلادی خودش را روشن کرد و گفت: «گروگان‌گیری برایم قابل‌تحمل نیست». همه مردم افغانستان، بلکه دنیا می‌دانند که منظورش از گروگان‌گیری، پنج نفر متجاوز و ابزار فشار عبدالرحمانی موسوم به کوچی و کوچی‌نما بود که در بهسود هزارستان بر سر جنایت کشتار و تخریب خانه‌های مردم بی‌پناه دستگیرشده بودند. این اظهارنظرها اضافه بر این‌که خباثت درونی غنی را فاش ساخت، نشان داد که او چگونه چهره ترورییستی خود را در پس نقاب کاغذی دولت وحدت ملی پنهان کرده است. او نشان داد که گذشت زمان و زنگی در دل تمدن‌های انسانی مدرن، هیچ تاثیری در عوض کردن فطرت آدم‌خواری این نسل رانده‌شده نداشته، بلکه همچنان در پی جویدن گشت و استخوان سربازان ملت ناآرام عربده می‌کشند.
این ناآرامی‌ها دو روز قبل از شهادت شهدای جلریز در نطق رسمی اشرف غنی در مورد حل منازعات کوچی و مردم هزاره به‌وضوح دیده شد. او همان روزی که گفت فرهنگ گروگان‌گیری برایم قابل‌تحمل نیست، بی‌رحمانه‌ترین نقشه نسل کوشی هزاره را در لفافه تشکیل هیات آشتی میان کوچی و هزاره به والی میدان وردک ابلاغ کرد. نقش والی میدان وردک چه بود؟ شرح وظایف این والی فاسد، طبق دستور غنی، هماهنگی بین کوچی‌های برگشته از بهسود، نیروهای امنیتی دولت وحشت ملی، طالبان و پشتون‌های محل برای حمله به جوانان هزاره بود که در جلریز برای امنیت مردم خدمت می‌کردند.
بر اساس این تیوریزه‌سازی غنی، هماهنگی والی شیطان‌صفت میدان وردک و اجرایی عبدالله رقاص بود که پدیده خونین جلریز را خلق کردند. هرچند مردم و ناظران بیرونی، این عمل شیطانی را که رییس جمهور غنی تیوریسین اصلی آن است، با واژه توطیه بازتاب دادند و می‌دهند، ولی واقعیت این است که چنین خباثت‌های غیرانسانی باریشه‌های تاریخی‌اش فراتر از توطیه، بلکه عین واقعیت است. ممکن است در عمل توطیه‌آمیز نوعی ابهام و تردید وجود داشته باشد و لذا عده‌ی خواهان ضرورت تحقیق و بررسی زوایای پنهان فاجعه می‌شوند. اما واقعیت‌های عینی فاجعه جلریز هرگونه شبه و ابهامی را رفع کرده و عمق کینه‌های تاریخی غنی تبار را فاش می‌سازد. ازاین‌جهت، این عمل غیرانسانی مقتضی محاکمه جانیان جنایت‌کاران است، نه آشکارسازی چیزی که خودش مثل آفتاب روشن است.
این واقعیت را ما در مثلث فریاد مظلومانه سربازان محلی هزاره، سکوت ننگین نیروهای امنیت ملی، اردوی ملی و اظهارات شرکای قتل، یعنی وزارت دفاع، داخله و والی میدان، به‌خوبی بازمی‌خوانیم. در ۴۸ ساعت مقاومت سربازان غیور محلی و فریاد کمک خواهی آن‌ها از ارگان‌های نظامی دولت، هیچ پاسخی از سوی هیچ نهادی نظامی دولتی، اعم از وزارت دفاع، وزارت داخله، اردوی ملی، امنیت ملی و حتی اردوی مستقر در خود مرکز میدان وردک که در حدود ده کیلومتری محل درگیری قرارداد نمی‌گیرند، بلکه با سکوت شرم‌آور آن‌ها روبرو می‌شوند.
به گفته علی دوست تنها زنده‌ی مانده از جمع سربازان محلی: طرف نبرد ما تنها طالب و کوچی‌ها نبودند، بلکه پشتون‌های محل و نیروهای امنیتی دولتی پشتون‌تبار نیز ما را به گلوله بسته بودند. چرا وزارت دفاع و داخله در این ظرف چهل‌وهشت ساعت درگیری سکوت می‌کنند؟ چرا والی میدان وردک با تمام نیروی‌های مستقر در این مرکز بی‌تفاوت می‌نشینند؟ چرا امنیت عامه‌ی حاضر درصحنه نبرد، سنگرهایشان را رها نموده و مدعی می‌شوند که عقب‌نشینی ما تاکتیکی بود؟ بله، پاسخ همه این پرسش‌ها و هزاران سوال‌های دیگر این است که تعصب، تبعیض و تفکر عبدالرحمانی همه را به سکوت و عقب‌نشینی تاکتیکی واداشته و همه را در نقشه نسل‌کشی هزاره‌ها که طراح اصلی آن خود غنی بود، هماهنگ ساخته بود.
نکته دیگر که این حادثه را از حالت توطیه به واقعیت تبدیل می‌کند، ادعای سخن‌گویان وزارت دفاع و داخله است که فقط برانکار توطیه بودن اسرار داشتند و بس. اما با زبان بی‌زبانی اقرار می‌کردند که طرح ترور سربازان محلی از سوی غنی با هماهنگی این دو نهاد کلیدی(دفاع و داخله) و والی میدان وردک، نه توطیه که عین واقعیت بود. بله، واقعیت همین است که خودشان خوب می‌دانند. حالا مردم افغانستان و جامعه جهانی متوجه شدند که اشرف غنی رهبر گروه ترورییستی طالبان چگونه در چهره رییس حکومت وحشت ملی، طرح آدم کشی گروه مذکور را به اجرا می‌گذارد. او با موضع‌گیری به‌ظاهر بی‌طرفانه، همراه باهم‌فکرانش پس از خلق فاجعه جلریز با تمام وقاحت گروه حقیقت‌یاب را تشکیل می‌دهند تا به نظر خودشان زوایای پنهان فاجعه را آشکار نمایند.
اما غافل از این‌که مردم چهره شیطانی شمارا همان لحظه خوانده‌اند و خوب می‌دانند که چیزی پنهانی وجود ندارد، بلکه همه‌چیز روشن و شفاف است. می‌دانند که ارگ لانه نقشه‌کشی ترور قومی به ریاست خود غنی است. همه می‌دانند که شما و شرکایتان چگونه یزیدوار بر کشتگان قتلگاه جلریز خندیدید و شراب نوشیدید و عربده‌کنان سلف‌های غدارتان را خواندید که کاش می‌بودید و می‌دیدید که چگونه سگان انسان نمای ما جنازه‌های شهدای جلریز را دندان می‌گیرند. پس هیچ نیازی به توجیهات واهی وجود ندارد که کشتار جلریز را با واژه توطیه به‌منظور رد گم کردن بازتاب دهید. هیچ نقطه ابهامی وجود ندارد که توسط گروه حقیقت‌یاب ابهام‌زدای کرده و با این بهانه و طولانی کردن زمان، خاکستر روی آتش بپاشید. درواقع، تشکیل کمسیون حقیقت‌یاب نیرنگ دیگری در تداوم نقشه قتل از سوی ارگ است که جنایت‌کاران دولتی برای تبریه خودشان از قبل طراحی کرده بودند. اما مردم، تاریخ و خون شهدای مظلوم جلریز شهادت می‌دهد که ارگ غنی کانون همه این جنایت‌ها است و این یک واقعیت روشنی است که نیازی به حقیقت‌یابی ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر