جنگ افغانستان در طول تاریخ به تصفیه حساب‌های خونینی منجر شده است و امروز نیز همینطور هست. در جلریز طالب کشت، هزاره گریست و دیگران تماشا کردند. گرچه هستند جوانانی که وقتی رویدادی چون فاجعه «جلریز» را که قتل عام تمام عیار فرزندان هزاره بود می بینند به فکر مسلح شدن و انتقام بلافاصله می افتند. از زندگی سیر می شوند و پیش چشمشان را خون می گیرد. اما منصرف می شوند چون پیامد عملشان را به ضرر مردمشان می بینند. در فیس بوک عقده گشایی می کنند و در خفا گریه می کنند. می ترسند مبادا جنگ در بگیرد و در گوشه ای هزاره مظلومی کشته شود.

آیا هزاره ها همت سلاح برداشتن را ندارند؟ هزاره ها خنثی نیستند. هزاره ها در فرهنگ خود داستانهای جنگ و اسطوره هایی چون شیرین هزاره، عبدالخاق، مزاری، شفیع، نصیر، علی داد و مامد سیاه دارند. افتخارشان وطن فروشی، معامله، خیانت، انتحار و انفجار نه بلکه مقاومت در مقابل زور و ستم هست. این درد و رنج تاریخی هزاره هست که او را به بلندی های موفقیت می رساند. هزاره تاریخی پر از رنج و ستم کشی دارد. هزاره ها اسف بارترین تاریخ مظلومیت را درین سرزمین دارند. دختران و پسران هزاره به فروش رفتند و 62 درصدشان به خاک و خون غلطیدند و بیشتر از یک قرن تحقیر شدند. اما عبدالرحمن نتوانست هزاره را ریشه کن کند و کار را نیمه تمام گذاشت. در هرکشوری مردمانی قتل عام شده اند، ولی به مرور زمان عوامل این قتل از مردم عذرخواهی کرده اند، زیرا مسیر عدالت از قبول گناه و خطا می گذرد نه از انکارکردن آن. با تمام این ها اکنون یک عده راسیست در برابر پیشرفت هزاره ها احساس حقارت می کنند. امروز اشرف غنی نیز دیدگاه عبدالرحمانی به هزاره ها دارد. امروز هر عضوی از حلقۀ قوم گرایان پشتون که به هزاره نگاه می کند این را در ذهن دارد که "ای هزاره! یادت نیست چگونه شما را قتل عام کردیم و به بردگی گرفتیم؟"

هزاره ها هیچ وقت به قومی در داخل کشور تجاوز نکرده اند، قتل عام نکرده اند و زنان و کودکان شان را به فروش نگذاشته اند، از این رو در تاریخ نسل کشی این کشور حرفی برای گفتن ندارند. به همین خاطر تا حرفی می شود و کدام مشکلی پیش می آید، ما را تهدید به نابودی می کنند.

اما هزاره چه باید بکنند؟ بروند چند تا پشتون بی سروپا را بکشند؟ نتیجه این کار چه خواهد بود؟ آیا در سراسر افغانستان چند تا هزاره پیدا نمی شود برای انتقام قربانیان جلریز در گوشه ای سر35 تا طالب را ببرند؟ مطمینا پیدا می شود ولی نمی کنند و این باعث می شود حلقات ناامنی یعنی طالب، داعش، کوچی و دولت جسور تر شوند؟ آیا هزاره ها یاد نگرفته اند که طالب و قومگرا و فاشیست هم بدنشان درد می کند و اگر محکم بر بینی اش بزنی پیش پایت می افتد و التماس می کند و تو را به پیغمبر و قرآن قسم می دهد که نزن من مسلمانم؟ آیا پشتون زن و فرزند ندارند که آسیب پذیر باشند؟

اما هزاره ها هنوز صبوراند و درد را جرعه جرعه قورت می دهند. درد هزاره با کشته شدن 100 یا 200 طالب و داعش و کسانی که از درون یک قوم مشخص به انتحار و انفجار می پردازند در بهسود و غزنی درمان نمی شود. درد هزاره بزرگتر از آن است که با کشته شدن چند طالب و داعشی درمان شود. هزاره ها این را هم کم کم حس کرده اند که راه حل ملی در این مملکت ندارند. و اگر شرایط بدتر از این شود و پشتون ها تحت نام طالب و داعش به سلاخی و گروگان گیری زن و فرزند هزاره ها ادامه بدهند مطمینا آتش جنگ در می گیرد. روی این مسیله بحث نمی کنم که رهبری جنگ را چه کسی بدست خواهد گرفت و یا هم پیمانان داخلی و خارجی هزاره ها کی ها خواهند بود. اما اگر هزاره ها دست به سلاح بردند قبل از آن باید خوب فکر کنند. یا تفنگ برندارند و یا اگر برداشتند دوباره بر زمین نگذارند و تاریخ را تغییر بدهند. نگذارند تاریخی که برای نسل بعدی می ماند مثل گذشته ها یک طرفه باشد. این بار اگر جنگی صورت بگیرد، هیچ کس جان به سلامت نخواهد برد، پرزور و کم زور در آتش اش می سوزند. تا باشد که اگر نسلی از دو طرف باقی بماند حسابهایشان برابر باشد و بتوانند با هم در صلح زندگی کنند